۵ آذر ۱۳۹۷ ۵ آذر ۱۳۹۷ شعر_مهدی_سزاوار شعر ۹۲۲ فلک بی داد کردی داد کردی مرا در ملک یارم خوار کردی نه پرسیدی که مجنون کی هستم به تیر غمزه اش نا شاد کردی نوشتهٔ پیشین نوشتهٔ بعدی 3 Comments s4eedeh1 ۵ آذر ۱۳۹۷ at ۷:۲۳ ق٫ظ 6 سال ago ای جوووونم دخمل قشنگ??????بسیارزیباااااوعالییییی???????????? mozhganp2000 ۵ آذر ۱۳۹۷ at ۹:۱۶ ق٫ظ 6 سال ago این همه دلشوره افتاده است بر جانم چرا؟ من که #امشب خوب بودم پس پریشانم چرا؟ باز هم از پنجره رفتم نگاه انداختم آسمان صاف است.. پس من خیس بارانم چرا؟ خانه ام سقفش چرا این قدر پایین آمده؟ بین این دیوارها درگیر زندانم چرا ؟ من که با هر خاطره یک دانه اشک انداختم تلخ تر دارد می آید فال فنجانم چرا؟ مثل این گل آخرش یک روز پرپر می شوم دوستم_دارد ؟ ندارد؟ نه ! نمی دانم چرا..؟ ? rojhansezavar ۵ آذر ۱۳۹۷ at ۳:۱۰ ب٫ظ 6 سال ago عالیه جیگر دخمل پاسخ دادن به s4eedeh1 لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *CommentName* Email* Website Save my name, email, and site URL in my browser for next time I post a comment. Δ
s4eedeh1 ۵ آذر ۱۳۹۷ at ۷:۲۳ ق٫ظ 6 سال ago ای جوووونم دخمل قشنگ??????بسیارزیباااااوعالییییی????????????
mozhganp2000 ۵ آذر ۱۳۹۷ at ۹:۱۶ ق٫ظ 6 سال ago این همه دلشوره افتاده است بر جانم چرا؟ من که #امشب خوب بودم پس پریشانم چرا؟ باز هم از پنجره رفتم نگاه انداختم آسمان صاف است.. پس من خیس بارانم چرا؟ خانه ام سقفش چرا این قدر پایین آمده؟ بین این دیوارها درگیر زندانم چرا ؟ من که با هر خاطره یک دانه اشک انداختم تلخ تر دارد می آید فال فنجانم چرا؟ مثل این گل آخرش یک روز پرپر می شوم دوستم_دارد ؟ ندارد؟ نه ! نمی دانم چرا..؟ ?
ای جوووونم دخمل قشنگ??????بسیارزیباااااوعالییییی????????????
این همه دلشوره افتاده است بر جانم چرا؟
من که #امشب خوب بودم پس پریشانم چرا؟
باز هم از پنجره رفتم نگاه انداختم
آسمان صاف است.. پس من خیس بارانم چرا؟
خانه ام سقفش چرا این قدر پایین آمده؟
بین این دیوارها درگیر زندانم چرا ؟
من که با هر خاطره یک دانه اشک انداختم
تلخ تر دارد می آید فال فنجانم چرا؟
مثل این گل آخرش یک روز پرپر می شوم
دوستم_دارد ؟ ندارد؟ نه ! نمی دانم چرا..؟ ?
عالیه جیگر دخمل