شعر۸۳۰
چون جمال او به دیدم دل به رفت
آنچه در دل داشتم از کف به رفت
مَرکبِ عقلم جنونم چون به دید
آن برفت و این برفت و خود برفت
عشق در سینه فغان سر داد و رفت
دل برفت و عقل رفت و عشق رفت
ساقی مجلس قدح در دست رفت
باده در ساغر نماند و خوش برفت
او نگه بر حال مجنونش نکرد
بی خبر از حال زارم رفت و رفت
???????
او نگه برحال مجنونش نکرد_بی خبرازحال زارم رفت و رفت ……………………………..ای جان واقعااشعارزیباوستودنی هستند?????
دمت گرم مهدی جان عالی
????
بسیارزیبا سرودین استاد??????
???????
درود
پنجشنبه بهاریتون نیک وبی نظیر.
دلتون جایگاه مهر،
دستتون روزی داروسخاوتمند.
سفره تون همیشه باز و پر روزی وخنده مهمون لباتون باشه.