شعر
یاران بیائید که مجنون شده ام من
بر زلف کمند گلکی بند شدم من
خواهم که از قبله خود روی بگیرم
بر قبله ی روی صنمی ناز کنم من
کعبه به چه ارزد اگر جانانه نباشد
آن کعبه پسندم که تمنا کنم من
بر طاق ابروش چه شبها به مناجات
فریاد کنم من که تقاضا کنم من
بر مسلخ عشقش بریدم بریدم
تا هم چو هدی حسرت دیدار کنم من
گر شارع شهر جان به فتوی بخواهد
این جان به چه ارزدکه بجانانه کنم من
ماریا:
نمیگویم روزتان بخیر،که خیریست به کوتاهی روزمیگویم عاقبت تان بخیر، که
خیریست به بلندای سرنوشت غمهایتان فانی شادیهایتان باقی
صبحتون شااااد و پربرکت
صبح است وسلامِ تازه تر میچسبد
یک صبح بخیرِمختصرمیچسبد
لبخندِ تو بر سفره ی شعر و غزلم
حتی دو دقیقه بیشتر، میچسبد
صبحتون سرشار ازعشق
امیدوارم
امروز چشمانتان جز زیبایی چیزی نبیند
دستاتون سرشار از نعمت و بخشندگی
عشقتون پایدار
و لحظات خوبی پیش رو داشته باشید
در این دقایق زیبای
صبحگاهی
بهترینها و خیرترینها را
از خدای عزیز ومهربان
برای شما بزرگواران خواستارم
ســـلام
صبحتون زیبـا
عالــــــــــــــــــــے وزیبااستادگرامی ????