شعر ۶۴۸
سیر دلداری و دلداران یکیست
هر یکی ما را برد وان دیگری
آن یکی ازوصل وفصل گوید سخن
و آن دگر تفسیر خود بر دیگری
او نمی گوید جهان و هستیش
می نیرزد تا که آزاری دلی
ا
ا ین جهان و آن جهان یکسان بود
گر تو مهر آری به سان دلبری
_سزاوار
ای جووونم?????بسیارعالی???????