شعر ۶۲۲

غم و  دردم نمیدانی که چونست
حکایت  گر کنم  گوئی جنونست
بزن  خنجر  که  تا  دل  را  ببینی
جنونست یاکه دریائی زخونست

3 Comments

  1. ?ََمـَـــن
    ?شعرهایم را
    ?روی تَغـَزُل چشمانـ ‘تــو
    ?تنظیم کـرده ام
    ?پـَس
    ?نگاهت را از سرنوشته هایم
    ?کَم نکن
    ?تا از هُرم چشمانت
    ?هرروز شـاعـرانـه هایی نُـو ?متولـد» شوند
    اهو♥

پاسخ دادن به ynnyz3744 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *