شعر  ۴۴۵

به مسجد رفته ام  محراب دیدم
به منبر  نوحه  و  فریاد شنیدم
به  می  خانه  دلانی  شاد  دیدم
به  خمخانه  نوای  جان  شنیدم

ز زاهد وعده مینو ‌ گرفتم
ز ساقی باده چون کوثر چشیدم

شراب ار غوانی  جام  در  جام
طهورایش پی وعده شنیدم

بیائید  ای عزیزان  قدر  دانید
می و  میخانه  را باور  بدارید

4 Comments

  1. وقتی دلت از همه ی دنیا می گیره
    وقتی قفل دلت حتی با خنده هم باز نمیشه
    وقتی دلت می خواد زانوهاتو در آغوشت بگیری و به اندازه ی بزرگی خدا گریه کنی
    وقتی همه چیز خوبه ولی دلت زخمی شده
    وقتی خودت خوب و سلامتی، اما دلت به هر دلیلی سخت گرفته .
    کافیه نگاهی به آسمون بندازی و اون موقع ست که خدا رو پیدا می کنی و از شدت شرم سرت رو میندازی پایین…
    نمی دونی چند وقته که صداش نکردی که حتی یادت رفته خدا کجا هست!
    اما همین طور که سرت پایینه یه نگاهی به قلبت بنداز…
    ببین خدا چند وقته پشت در قلبت منتظره تا در رو باز کنی و از اون به بعد امید و عشق میشه صاحب قلبت…
    خدا جونم مثل همیشه اومدم سراغ خودت…
    خدایا فقط خودت می دونی که دلم گرفته…
    خدایا مثل همیشه خودت دستهای ضعیف مرا بگیر…
    بگذار مثل همیشه به غم پوزخندی بزنم که من خدایی چون تو دارم،بزرگتر از
    آنچه که توصیف شود .
    “پنجره قلبمان باز باشد برای ورود خدا…

پاسخ دادن به reyhansezavar لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *