شعر ۴۲۳

من نمیگویم که ابراهیم چه کرد
بهر الله هش  عزیزش راچه کرد

او  چرا  خود  را  ره  دلبر نداد
جان  اسماعیل به دلدارش  بداد

کار  او  نیکو  بسی  نیکو بود
گفته محبو ب راه او بود

جان  دیگر باختن آسان  بود
جان خوددادن همی مشکل بود

جان خوددادن بسی دل دادگیست
عاشق محبوب خوددل بستگیست

آن  زن هندو که  جان  را  میدهد
جان  خود بر شمع  مرده  میدهد

عشق او بر عاشقش را دیده اید
هم چوپروانه برشمع سوخته اید

رو  دل  و  دلدادگی  آموز  ازو
سوختن بر شمع  مرده کار  او

4 Comments

پاسخ دادن به minoo.a22 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *