شعر ۴۲۱
عید قربانست و قربانی کنند
من به مسلخ آمدم تا آن کنند
جسم و جانم قبله گاهش توشدی
سعی و مروه در منا جانم شدی
مسجدومحراب و منبر هم توئی
سجده گاه قلب بیمارم توئی
حال در مسلخ حضوری یافتم
در ره عشقت ز جان بگذاشتم
گوبیا این جان را بی جان کنند
آنچه قربان میکننداین جان کنند
در طواف کعبه ات جان داده ام
جان تب دارم به قربان داده ام
عیدتون مبارک..
????لایـــــــــــــــکتم استاااادم
✨
خاک عرفات را…
آب زمزم را
کوه حرا را
جرات ابراهیم را
طاقت اسماعیل را
وصال معشوق را…
صاحب کعبه نصیبمان کند… ?عید قربان برشما مبارک
اهو?????