شعر ۳۹۹
وصف گیسوی تو گفتند خریداری چند
بسته زلف تو بودند خریداری چند
کشته یک نگه مست تو بودند خریداری چند
جان بکف درطلب روی توبودند خریداری چند
از عدم زاده به شهلا ی تو آیند به وجود
لشکری بهر جمال تو پدیدار شوند آری چند
شعر ۳۹۹
وصف گیسوی تو گفتند خریداری چند
بسته زلف تو بودند خریداری چند
کشته یک نگه مست تو بودند خریداری چند
جان بکف درطلب روی توبودند خریداری چند
از عدم زاده به شهلا ی تو آیند به وجود
لشکری بهر جمال تو پدیدار شوند آری چند
??????
????احسنت بزرگوار
شادمان گفتی از آن عاشق تنها چه خبر
خبری نیست، بپرس از غم دنیا چه خبر؟
❤️✍
خاطرم هست رقیبان پر از کینۀ من
همنشینان تو بودند، از آنها چه خبر؟
همه لبتشنه ، تو دریایی و من ماهی تنگ
از کنارآمدگان با لب دریا چه خبر؟
زاهدی دست به گیسوی رهای تو رساند
عاشقی گفت که از عالم بالا چه خبر؟
باز دیروز به من وعدۀ فردا دادی
آه پیمان شکن از وعدۀ فردا چه خبر؟
✨??
?➡️ اهو