شعر ۲۴۴
در ادامه آنچه که خواهر گلم تحت عنوان(من همین الان خدایم را صدا کردم) آورده ام .
حکایت از خدا کردی
از آن محبوب ما کردی
به درگاهش چه میکردی ؟
دعای خیر می کردی ؟
بیا با ما به میخانه
ز ساقی گیر پیمانه
بزن صد بوسه بر جامش
حکایت کن ز پیغامش
که من مست وخراب او
ز محرابش گریزانم
به در گاهش نظر دارم
که او عابد چون منصور
همان عاشق همان معشوق
همان دردانه مجنون را
سر دارش به رقصاند
بیا با ما به میخانه
ز ساقی گیر پیمانه
دعای خیر اگر گوئی
بجوی از جام و پیمانه
بسیار عالی استاد گرامی????
سپاس از توجهتون
جسارتم را به بزرگواریتان به بخشید