شعر
ساقیا در یاب من دُردی کش میخانه ام
آن سبو بشکسته را در میکده پیمانه ام
ساغرم بشکسته ای آنرا به مطرب باز گو
تا به دف آرد نوای خسروانی داده ام
میر می داند که این دل بهر دلدارم شکست
آن سبو بشکسته را با دل چه پیوند داده ام
شور می خواهد دلم تا آنکه بلواها کند
شور و شیدائی کند با ساغر به شکسته ام
حوریان در بزمِ عشاقان دل آرایی کنند
مهوشان را باده نوشان سوی مجلس رانده ام
تا به گیرند از لبان یار شراب زندگی
نوش نوش از بهر جانان جان بجانان داده ام
سزاوار
احسنت ?????
سلام مهدی عزیز علاوه بر اینکه خسته نمی شم انرژی هم می گیرم و لذت هم میبرم دوست خوبم
???
?
اگر مثبت فکر کنید:
صدا، تبدیل میشود به موسیقی،
حرکت به رقص ،
لبخند تبدیل بـه خنده،
“زندگی” تبدیل به جشن
پس بخند تا دنیــا به تو بخندند
تا به حـال کسی از غصه سود نبرده.