شعر

هرکجا از عشق گویندهمچون گل پروانه ایم
در هیاهوی جهان دیوانه ی دیوانه ایم

طاق ابرویت مرا محراب و خود هم قبله ای
گر چه ساجد بر سجود و راهب بتخانه ایم

در خمار آلودگی فریاد جانان کرده ایم
تارو طنبور و رباب خنیاگران را دیده ایم

صوفیان در بزم با دُردی کشان هم باده ایم
از ازل گوئی که هو هو با دلان سرداده ایم

همره و همدم نداریم سوی سیمرغ گرشو یم
نیست معموری بدین ویرانه چون پروانه ایم

2 Comments

پاسخ دادن به ma_ral86 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *