شعر۱۳۰۱
دل غریب است غریبانه پی یار شویم
شکوه از دل چه کنیم محرم دلدار شویم
گفته ایم باده دهید تا ز غم آزاد شویم
تلخ کامی و غم و داده دل آرام شویم
ساقی میکده گفتا که می جان سوزست
گفته ایم بی می میخانه جگرسوز شویم
این دلا باده ننوشند بهر بوم و بری
ساقیا جام می ام ده که مدهوش شویم
دل شوریده ما روی بتان می طلبد
پیردرمیکده ای نیست چه دلخون شویم
به سرا پرده دل قصه شورو شرر ا ست
ز فراق گل و گلزار دل آشوب شویم
اوف دل غریب است غریبانه پی یارشویم ????
??
????عالی بود استاد بزرگوار
❤️❤️