شعر۱۳۰۱

دل غریب است غریبانه پی یار شویم
شکوه از‌ دل چه کنیم محرم دلدار شویم

گفته ایم باده دهید تا ز غم آزاد شویم
تلخ کامی و غم و داده دل آرام شویم

ساقی میکده گفتا که می جان سوزست
گفته ایم بی می میخانه جگرسوز شویم

این دلا باده ننوشند بهر بوم و بری
ساقیا جام می ام ده که‌ مدهوش شویم

دل شوریده ما روی بتان می طلبد
پیردرمیکده ای نیست چه دلخون شویم

به سرا پرده دل قصه شورو شرر ا ست
ز فراق گل و گلزار دل آشوب شویم

4 Comments

پاسخ دادن به adham_bampuri لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *