شعر۱۱۷۵
در هوای کوی تو خیمه به صحراها زدم
سوی جانان رفته و بنیاد جان برجان زدم
تا بگویم عشق لیلی را ز انجم دیده ام
سو سو و چشمک پرانی با ستاره ها زدم
گفته ام من تاب مستوری ندارم جان من
خیمه وخرگاه خودبرکوی و هر برزن زدم
شعر۱۱۷۵
در هوای کوی تو خیمه به صحراها زدم
سوی جانان رفته و بنیاد جان برجان زدم
تا بگویم عشق لیلی را ز انجم دیده ام
سو سو و چشمک پرانی با ستاره ها زدم
گفته ام من تاب مستوری ندارم جان من
خیمه وخرگاه خودبرکوی و هر برزن زدم
???????
احسنت استاد بزرگوارم???
بسیارزیباوعالی بود درودبرشما استادعزیز??????