۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ آدمی, احساس, امید, انسانیت, حس, خاص, خدا, دلتنگی, دلنوشته_خاص, دنیا, دین, رباعی, رقص, زندگی, شادی, شاعر, شعر, شعر_مهدی_سزاوار, عشق, غزل, متن, مستی, میخانه, هنر, هنرمند, ویرانی شعر۱۱۶۵ ما رند و خراباتی و آواره و مستیم در عالم مستی به خرابات نشستیم گفتند در این وادیه هوشیار نبینیم هوشیار اگر هست بگو بر سر دستیم نوشتهٔ پیشین نوشتهٔ بعدی 6 Comments marzie.mehr38 ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ at ۴:۲۲ ق٫ظ 5 سال ago ??????? m_mirshkari ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ at ۵:۵۴ ق٫ظ 5 سال ago عزیزم? mozhganp2000 ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ at ۸:۱۷ ق٫ظ 5 سال ago لایک طلاییییییییی mozhganp2000 ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ at ۸:۱۷ ق٫ظ 5 سال ago درود ناب s4eedeh1 ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ at ۴:۴۳ ب٫ظ 5 سال ago احسنت بسیارعالی بوداستادعزیز????????? ma_ral86 ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ at ۵:۰۱ ب٫ظ 5 سال ago ?????لایـــــک استـــــادعزیزم ???? پاسخ دادن به ma_ral86 لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *CommentName* Email* Website Save my name, email, and site URL in my browser for next time I post a comment. Δ
???????
عزیزم?
لایک طلاییییییییی
درود ناب
احسنت بسیارعالی بوداستادعزیز?????????
?????لایـــــک استـــــادعزیزم ????