شعر۱۱۵۸
این جهان مستست و مست در گردش است
هم چو صوفی در سماع و وجد هست
مست باش و مست باش و مست مست
مست و مستی پاس دار از آن چه هست

گردش عالم همه در مستی هست
ابرو باد و خاک و آتش مست هست

ابر اگر باران نبارد مست نیست
بارش باران ز ابر مست هست

زلزله و زِلزال هم از مستی است
آتش جسته ز کوه هم مست هست

آسمان را عاشقی شیدا کند
چشمک اَنجُم به عالم مست هست

نور خورشید هم ز عشق آید پدید
گر جمالی آیدش از مست هست

گر زمین روید گیاه از عاشقیست
عاشقی هم گر بود ازمست هست

آب دریا مستِ مستست ای عزیز
گر قراری او ندارد مست هست

آنچه آن دلدار گفتست مست هست
کائینات هم هستیش برمستی هست

گر چه دیدی نقص در مستیت هست
یا سر مستی ز سر بر جسته هست

پیر را پرسان شو ای باده پرست
از شراب لعل گون جو هر چه هست

عالم عقبی نشان از مستی هست
مست باشو مست باش تاهستی هست

5 Comments

پاسخ دادن به s4eedeh1 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *