شعر۱۰۵۴
ساقیا امشب ببین حالم خرابه
ساغرم پر کن ز می دل بی قراره
میزند بر تار جانم زخمه اش گویی غرابه
میپردمرغ دلم هرسوکهچون خانشخرابه
شوروشیدایی ندارددل بمجلس بی جوابه
مفتی هم فتوا دهد میخانه ها باب خرابه
خواهداوویران کند میخانه ام معبدبسازه
چون به سازه این به سازه آن به سازه
هان شرافت خانه ی و میخانه ام بین
چون خرابش میکنند مسجد به سازه
????عالی بود استاد عزیزم
??????