به اخم از عاقلان در هر گذر دیوانه می سازد
دلش با هر که می سازد! ولی با ما نمی سازد
خیالش خام و خشتش خام و حرفش پختگی دارد
به رویا رو به مسجد غالبا میخانه می سازد
کنار شمع چشمانش دلم پرسید با لبخند
چرا با کاغذی رنگین پر پروانه می سازد؟
گریزان بودم از هم قصه گی با عاشقان اما
کسی با آخر این عشق هم افسانه می سازد
مرا آیینه باران کن به فصل خوب باریدن
به وقت گریه! سر، تصویرها با شانه می سازد
شبی بار سفر را بست؛ از آن شب خوب فهمیدم
که فقر از آشنایان بیش و کم بیگانه می سازد
#ابوذر_وهاب
???
احسنت استادعزیزم بسیارزیبا??????
بسیارعالی بوداستادعزیز?????????
به اخم از عاقلان در هر گذر دیوانه می سازد
دلش با هر که می سازد! ولی با ما نمی سازد
خیالش خام و خشتش خام و حرفش پختگی دارد
به رویا رو به مسجد غالبا میخانه می سازد
کنار شمع چشمانش دلم پرسید با لبخند
چرا با کاغذی رنگین پر پروانه می سازد؟
گریزان بودم از هم قصه گی با عاشقان اما
کسی با آخر این عشق هم افسانه می سازد
مرا آیینه باران کن به فصل خوب باریدن
به وقت گریه! سر، تصویرها با شانه می سازد
شبی بار سفر را بست؛ از آن شب خوب فهمیدم
که فقر از آشنایان بیش و کم بیگانه می سازد
#ابوذر_وهاب
???
❤️❤️❤️??????
عالی بود بزرگوار ??????