شعر۱۱۲۷
مست در میخانه بودن کار هر خمّار نیست
خانه در خمخانه کردن کار هر دلدار نیست

در خرابات مغان محراب جستن یار نیست
ساجد و سجاده را بتخانه دیدن کار نیست

در طواف کعبه از یاران شنیدن عار نیست
قصه ی جانان به دانجا محرم اسرار نیست

5 Comments

  1. ????
    دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی
    لعنت به من و زندگی و عشق و جوانی
    باید چه کنم با غم و تنهایی و دوری
    وقتی همه دادند به هم دست تبانی 
    در چشم همه روی لبم خنده نشاندم
    در حال فرو خوردن بغضی سرطانی
    آیا شده از شدت دلتنگی و غصه 
    هی بغض کنی، گریه کنی، شعر بخوانی ؟
    ?????

پاسخ دادن به marzie.mehr38 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *