شعر ۶۲۲
غم و دردم نمیدانی که چونست
حکایت گر کنم گوئی جنونست
بزن خنجر که تا دل را ببینی
جنونست یاکه دریائی زخونست
شعر ۶۲۲
غم و دردم نمیدانی که چونست
حکایت گر کنم گوئی جنونست
بزن خنجر که تا دل را ببینی
جنونست یاکه دریائی زخونست
ای جووونم????بسیارزیبا عالی مثل همیشه زیباودلنشین?????????
لایـــــــــــــکتم استاد عزیزم??
?ََمـَـــن
?شعرهایم را
?روی تَغـَزُل چشمانـ ‘تــو
?تنظیم کـرده ام
?پـَس
?نگاهت را از سرنوشته هایم
?کَم نکن
?تا از هُرم چشمانت
?هرروز شـاعـرانـه هایی نُـو ?متولـد» شوند
اهو♥