شعر ۵۰۲

در زادن‌ او کعبه بخود  سینه دریدست
خورشید وجودش همه عالم بگرفتست

افسانه  عدلش  همه  جا باز  گرفتست
گویند که بر قاتل خود رحم  نوشتست

One comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *