شعر  ۳۸۱

به  پای تو  آواره  کردم دلو
به پای تو بیچاره کردم دلو

به  یاد  جوانی که بردی دلو
به  یاد ستم ها که کردی دلو

به  یاد  خیالت چه شبها دلو
به  میخانه  راهی  کردم دلو

به  یاد رخت جام  دادم  دلو
به یادت چه پیمانه دادم دلو

غریبانه  دادم غزل  بر دلو
چه باشورگفتم سخن بادلو

که امشب سرایم به نقددلو
شکایت  کنم  از دل ودلبرو

2 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *