شعر  ۳۸۳

همچوشمع برعاشقم پروانه وارمن سوختم
همچو بلبل بهرگل من سینه ام را  سوختم

از  فراغش  ناله ها کردم  جگر را  سوختم
دردهجرانش به جان تا استخوانم سوختم

سزاوار

2 Comments

  1. ?Love?
    ?➡️ عکاس هم نشدم…
    تا لبخند هایت را شکار کنم
    برای مبادا…! یا حداقل خیاطی
    که نگاهم را
    تا ابد به نگاهت بدوزم!

    من یک شاعرِ بى دست و پا هستم
    و دار و ندارم
    همین شعر های بی سر و ته !
    واژه ها،
    مرثیه بخوانید…
    زنى در وسطِ این شعر ها
    مرده است! ???اهو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *