شعر ۳۱۷

قبل مرگم  سخن  از  دلبرو دلدار کنم
ناله های دل خودبرده به محراب کنم

که بگویم دل من بسته به زلفش بودست
چه  کنم ‌ نامده  در  بستر این خاک کنم

2 Comments

  1. میشود روزی عزیزت من شوم؟ قاب عکس روی میزت من شوم؟

    با نگاهی من به آغوشت کنم؟ دستهایم حلقه بر دوشت کنم؟

    وقت غم با خنده آرامت کنم؟ روی قلب عاشقم خامت کنم؟

    مست احساس لطیفت من شوم؟  محو چشمان عفیفت من شوم؟

    یاس خوشرنگ لبت بوسیدنی تا سحر خوانم ز شوقت مثنوی

    یار خوبم ، آسمان تقدیم تو قلب پاک عاشقان، تقدیم تو

    بی من از فردا تو رویایی نخواه عشق را در عمق قلبم کن نگاه

    دفتر شعرم دگر تقویم نیست برگ آن بر بارشی تسلیم نیست

    تا تو را دارم به سرفصل دلم تا ابد چون باغ و بستان،پرگلم ‎‌‌‌ ?➡️ اهو?❤️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *