شعر۱۳۶
آن زخمه که بر تار زدی زخمه به جان بود
آن صوت که از تار شنودی غم جان بود
گر دوش به میخانه شدی با دف و نائی
امشب صنما میکده با عود و ربابی
شعر۱۳۶
آن زخمه که بر تار زدی زخمه به جان بود
آن صوت که از تار شنودی غم جان بود
گر دوش به میخانه شدی با دف و نائی
امشب صنما میکده با عود و ربابی