شعر۱۲۱
در غربتم و غریب جانانه شدم
چون شمع اسیر پر پروانه شدم
دلبر زمنش ، بریده دل گردیدست
من در بدر و اسیر میخانه شدم
شعر۱۲۱
در غربتم و غریب جانانه شدم
چون شمع اسیر پر پروانه شدم
دلبر زمنش ، بریده دل گردیدست
من در بدر و اسیر میخانه شدم