شعر۶۸
زلف آشفته تو خانه بر اندازش کرد
چشم آهو وش تو خوار به درگاهش کرد
به ذلیلی و غریبی ز سر کوی تو رفت
بی اثر باز شد و شهره آفاقش کرد
شعر۶۸
زلف آشفته تو خانه بر اندازش کرد
چشم آهو وش تو خوار به درگاهش کرد
به ذلیلی و غریبی ز سر کوی تو رفت
بی اثر باز شد و شهره آفاقش کرد