شعر

آمدی برگ گلم گلزار آذین بست توست
عطر عنبر سای در دَشت ودَمن ازبوی توست

جلوه ی مهتاب هم از هاله ی سیمای توست
گرمی خورشید هم از ساطع زیبای توست

رقص ماه درموج دریا گردش گیسوی توست
چشم آهو وام دار از نرگس جادوی توست

لعل گر رنگی بجان دارد زِ فام لبهای توست
گر عسل شیرین بُوَد شیرین از گفتار توست

شبنم گل بر گرفته اشک های ناز توست
غنچه گل ناز اگر دارد ز لب خندان توست

سرخی می در صُراحی جلوه گاه روی توست
نشئه ی می در خماری گرمی از اندام توست

بُرقع از رو واکنی آنگه قیامت کار توست
مَحشری بر پا شود آنهم بگویند کار توست

3 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *