شعر۱۲۹۹
آنچه می جویم به عالم در هوای روی اوست
همچو مجنون دربیابان بی سروسامان اوست
چشم و ابرویم فتاده بر جمال روی اوست
خنده هایم پر فسانه از نگاه بر موی اوست
گر خیالی بوده ام بر جلوه کیسوی اوست
میرود دیوانه وار هردم به سوی روی اوست
در نظر بازی حکایت گر کنم از گفتگو ست
چون نگه بر او کنم گویا قیامت کار اوست
ساقی مجلس به بزم آردسماع همکار اوست
صوفیان هو هو کنند یاهو اگرباشد از اوست
عالی بود استـــــاد عزیز?????