شعر
ساقیا ما را ز غم تو کُشته ای
ساغر و پیمانه را به شکسته ای
رقص شاهد را بمجلس دیده ای
در سماع عاشقان رقصیده ای
دل به دف و نی نایی داده ای
پای کوبان شور بر پا کرده ای
صد هزاران بَند را بُبریده ای
از نفیرش عاشقان دل برده ای
سرمه رابرچشم معشوق کرده ای
وسمه را بر طاق ابروش دیده ای
جام می از لعل او نوشیده ای
بر کمند زلف او پیچیده ای
خون دل از بهر عشقش خورده ای
دم به دم از وصف او هم گفته ای
سِرّ او در مَحرَم است نا گفته ای
گر به گوئی دار را آموخته ای
به به اشعارتون به زیبایی قلبتون دایی جان در زیر سایه الطاف.الهی شاد و سلامت باشین?????❤️❤️