سروده ای از دخترم ریحان

منم قاصد آسمان کبود

منم مانده از انچه بود و نبود

یه عابر که از راه ، وامانده بود

یه عابد که هر لحظه عشقش سرود

همان جنگجویی که تنها شدم ؛

یه زخمی که خنجر به دل مانده بود

نگاهم به چشمان بی عار و ننگ ؛

نگاهی به یک بوم خالی ز رنگ

چگونه دلم بر غمت چاک زد ،

تنم خود به آغوش نا پاک زد ؟

نه عشقی ، نه شوری ز دلدادگی

…..شدم آن ولیعهد واماندگی

…..شدم آن ولیعهد واماندگی

9 Comments

  1. خدایاشکرت بخاطر اینکه طلوع دیگر شاهد بودم خدایاشکرت بابت سر پناهی که دارم خدایا شکرت بابت تخت خواب راحتی که دارم خدایاشکرت بابت سلامتی خانواده‌ام
    خدا یا سپاسگزارم به خاطر نعمتهای
    فراوانی که دادی
    خدا یا سپاسگزارم به خاطر اینکه مرا تنها نمی گذاری
    خدا یا شکرت خدایاشکرت خدا یا شکرت خدایاشکرت خدا یا شکرت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *