شعر۷۵۷

رقص میباید که رقاصم کنی
نزد این بی دانشان آسم کنی

بر سر کویت چه رسوایم کنی
خلق را بر کرده ام حیران کنی

گو که تو رسوای عالم هم کنی
نزد الله هم سخن چون میکنی

وجد و شادی را ز ما تو برده ای
مکتب عشق و ز ما دزدیده ای

عالمی را تو به ما شوریده ای
اسم آن را دین الله کر ده ای

مکتب الله ز مکتب ها جداست
دین الله مکتبش مهر و صفاست

3 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *