شعر۱۱۶۰

ما که رندیم و خراباتی و آواره و مست
بهتر از زاهد و آن شیخ سجاده به دست

باده نوشیم و ریائی نه کنیم انجمنی
خسته جانیم و قدح پر شده از باده مست

دل به دلدار سپرده پی جانانه شویم
به در میکده امشب نشستیم چه مست

دررهش ساقی و شاهد به سماع بر خیزند
منِ مجنون به بینید چه دیوانه و مست

در رَهَش جان به مَسلخ برم و ناز کند
جان چه باشدبر این ساقی شوریده ومست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *