شعر۱۲۳۳
شمس تبریزی چه آتشها زده
آتشی بر جان مولانا زده
مولوی ظرفست وشمس مظروف او
آن چه در ظرفست مولا آن زده
میزده آتش زده آتش بهر عالم زده
آتشی جان سوز بر جانها زده
در قمار جان ستان عاشقی
شورو شوق عاشقی برجان زده
کعبه و بتخانه نزدش یک نواست
آتشی بر شیخ و بر زاهد زده
احمدا او پاس میدارد که او
آتشی بر جان این عالم زده
بسیارزیبادرودبرشما??????