شعر۱۱۷۴
من نمیدانم چه غوغائیست در عالم ولی
در پس پرده نوای ناخوشی سر میدهند

زخمه را بر تار پوسیده نوایی می دهند
چنگ را بر تار جانم دلنوازی می دهند

کعبه را بتخانه دیدم خانه را محراب جان
شورو مستی را ستانند وعده عقبی دهند

پرده ی پندار افتد آنچه ‌ بینی آن شود
جنت و مینو نشان ازشورو شیدائی دهند

4 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *