شعر۱۱۶۹
محراب نظر کردم دیدم خم ابرویت
این عالم و عقبی را ندهم به یک مویت

گفتند که حافظ بین دادست سمرقندا
بیچاره منه مسکین آواره ز گیسویت

دل سوی تو دادم کعبه به چکار آید
تا قبله جان باشد هر جا سخن رویت

توعاشقوعاشق کش من کشته گیسویت
آواره و مجنونم آخر به سر کویت

7 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *