شعر۱۱۳۸
چه خراب گشتم امشب زمی مانده در جام
غم عالمی فتاده به دلم نگوی از جام

چو تو بُرقَع بر گرفتی همه آه بر کشیدند
که‌ چنین جمال که دیده شب تارآنهم ازجام

تو بگوی ساقی امشب ، ز کجا باده دادی
می لعل نازنینی به من خراب از جام

چو خراب گشتم از جام ره خانه را ندیدم
به خراب خانه رفتم چو خراب‌ گشتم ازجام

دل و دین و عقل خود را به فراموشی سپردم
که چنین خراب گشتم ز می فتاده در جام

6 Comments

  1. سلام⚘
    مثل لحظه ای که باغ, در ترنم ترانه شکوفا میشود, غرق در شکوفه میشود روزگارتان بهـار
    لحظه هایتان پر از شکوفـه باد.
    فرا رسیدن سال جدید را خدمت شما و خانواده محترمتان تبریک عرض مینمایم.

  2. فاضل_نظری
    خدا پر داد تا پرواز باشد
    گلویے داد تا آواز باشد
    خدا مے خواست باغ آسمانها
    به روے ما همیشه باز باشد
    خدا بال و پر و پرواز شان داد
    ولے مردم درون خود خزیدند
    خدا هفت آسمان باز را ساخت
    ولے مردم قفس را آفریدند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *