شعر a83 شور تو را میزند این دل شوریده ام مست و خرابم کند این دل غمدیده ام حال چه ها کرده ای با سر سرگشته ام جور و جفا دیده ام با تن بس خسته ام مسجد و محراب را درب بخودبسته ام روی بتان دیده ام از همگان …
برچسب: شادمهرعقیلی?
شعر۱۱۶۸ دوش درمیکده فریادو فغان سردادم جامه ی دلق دریدم ره جانان دادم نعره ای مست از آن باده گلگون دادم در پی ساقی مجلس به سماع جان دادم شعر در وصف حبیب دل خودسر دادم هم چو سوسن به گلستان ندا در دادم