شعر ۵۸۰ خدا چوبش به چوب ما نباشد صدای چوب او چون ما نباشد نوای چوب او آوا نباشد اگر باشد چو آواها نباشد
برچسب: شلر_مهدی_سزاوار
شعر ۵۳۵ عاشقان امشب به مجلس هوکنند ساقی و شاهد در آن هوهو کنند نائیان بر نای نائی ها کنند دف زنان با دف غوغا می کنند تاکه آن سیمین تنان رقصی کنند شب درازی را به یلدا هو کنند
شعر ۴۴۷ از آن وقتی که جانم راسرشتند نوای عاشقی بر آن نوشتند نوشتنددادازاین دل دادازین دل کند فریادها فریاد از این دل اسیر و عاشق و درمانده گردد به دام دلبری وامانده گردد دلش آتش گرفته از نگاهی تنش بریان شده ازچشم ماهی جگر سوزان که او بیمار گردد …