در میکده شوریست اگر بگذارند
بزم و طربی هست اگر بگذارند

آن باده به کام است اگر بگذارند
دلداده به جام است اگر بگذارند

آن مغبچه گان باده فروشند اگر بگذارند
شاهد بطلب رقص کنانست اگر بگذارند

رامشگر ما وجد به پا کرده اگر بگذارند
خنیا گری مجلس ما کرده اگر بگذارند

ته مانده هر باده بنوشیم اگر بگذارند
درمیکده درجوش وخروشیم اگربگذارند

۹۴۱

5 Comments

  1. “درد را از هر طرف خواندم ؛ عزیزم درد بود”
    پشت خنجر خوردَنم از دستِ یک ؛ نامرد بود
    درد دارد زندگی ؛ وقتی که میبینی به چَشم
    مهرَبانی ؛ عاطفه ؛ از سینه امّا ؛ طرد بود
    روزِگاری مهرَبانی قلبِ ما را می نواخت
    بی مرامی جا نداشت ؛ آواره ای ولگرد بود
    درد دارد ؛ از عزیزان زخم خوردن ؛ نازنین
    می شود با اینهمه درد و ستم ؛ خونسرد بود
    گشته ام بسیار دنبالِ جوانمردی ؛ ولی
    رفته ؛ یا شاید شبیهِ سایه ای شبگرد بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *