شعر
ما ز ادیان سماوی رسته ایم
مکتبی ازعشق برخود بسته ایم
دین حکایت از جدائی ها کند
عشق از مهر و وفا غوغا کند
مکتب عشاق ز مکتب ها جداست
عاشقان خنیاگرند آنهم به جاست
عاشقان هو هو کنند یاهو کنند
از برای عشق هر دم هو کنند
مجلس عشاق را وجد و سماست
عاشقان را پیر و معبودش خداست
بسیارزیباودلنشین دروداستادگرامی ?????
???
????????