شعر ۸۷۷
خواهم ز حریم حرم یار بگویم
گویم سخن از دل و دلداربگویم
شیرازه از آن دفتر عشاق بگویم
گویم غزل و گفته آن یار بگویم

2 Comments

  1. ای تو فرسوده ترین غصه دیرینه من
    ای دوچشمان سیاه تو قرنطینه من

    آسمان وسعت چشمان تو را کم دارد
    دلم اندازه زیبایی تو غم دارد .

    به اوستای کتاب اخوان میمانی
    به دل انگیزی تصنیف بنان میمانی

    همچو رودی که صدای عطشش می آید
    دل دیوانه من از تو خوشش می آید

    تو به قول غزل از ماه کمی ماه تری
    تو از این شاعر بی قافیه آگاه تری

    در شب چشم تو من خواب عجیبی دیدم
    خواب دندان زدن سرخی سیبی دیدم

    سرخی سیب نجیبی که مرا عاشق کرد
    دلش از دست من و دست نچیدن دق کرد

    غزل از چشم شما روی دلم میبارد
    یک نفر نیست که این فاصله را بردارد؟.
    .

پاسخ دادن به s4eedeh1 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *