شعر ۸۵۶
نقاش اگر بودی ،خوش نقش کشیدی تو
آن صورت زیبا را ، بر بوم دل خانه
بر طاق ابرویش ، شمعی به پا کردی
چون شمع زعشق تو، سوزد درآن خانه
هنگامه به پا کردی ، نقشی که زدی بربوم
آن خوی به پیشانی ، آن لب به خمخانه
بر کش ز گیسویش ، چین و شکنی برآن
آن سلسله مو را ، دردانه ی دردانه
چون مست خرابش کن جامی بدستش کن
رندانه رندانه ، دیوانه ی دیوانه
ای جووونم???بسیارزیباوعااالی???????????