شعر ۷۵۸
کودکان سنگم زنند مجنون میدارند مرا. من که مجنون توام آخر چرا سنگم زنی
خانه ام ویران تو کردی دلبرا آخر چرا
خانه ات آباد مجنون را چرا سنگ میزنی
شهره آفاق کردی این دل غم دیده را
شرط یاری کی رواباشد که مجنون را زنی
آمدم کویت که دلدار و تو دلداری دهی
من ندانستم که مجنون راتوهم سنگش زنی
همچو منصور بهر عشقم گر سردارم کنند
سینه مالامال عشقست گرچه توسنگم زنی
_سزاوار
خداحفظش کنه،مهندس
احسنت بسیـــــــــــار زیبا استاد بزرگوارم???
چشم مستت از غزل دیوانه میسازد مرا
مستیت در شاعری افسانه میسازد مرا
راز عشقت با کسی هرگز نمیگویم بدان
♥️
گرچه میدانم غمت غمخانه میسازد مرا