شعر ۶۷۱
فریاد بر آرم که در عالم هستی
یار یار کسی نیست وکس یارکسی نیست
برقوم چه رفتست چنین بی کس تنهاست
جز جور و جفا کردن بر هم وطنش نیست
( از خون جوانان وطن لاله دمیده )
آن لاله که گویید چرا در وطنم نیست
بستان و گلستان کویرند و کویرند
آن مرغ غزل خوان چرا در وطنم نیست
قاضی به راهی و مفتی به دگر راه
هریک به نوعی بجز ظلم و ستم نیست
ای هم وطنان داغ جگر گوشه نبینید
بینید به بینید به جز راه وطن نیست
ای جووونم ?????بسیارعالی??????