۱۱ اسفند ۱۳۹۶ ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ شعر_مهدی_سزاوار شعر ۶۱۷ بیائید عاشقی را پیشه سازیم غم و درد و بهم اندیشه سازیم بگوئیم تا به کی تنها به سازیم غریبی را بجان هموار سازیم نوشتهٔ پیشین نوشتهٔ بعدی 3 Comments ynnyz3744 ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ at ۳:۲۷ ب٫ظ 7 سال ago ای جووونم??????بسیارعالی مثل همیشه زیباودلنشین?????????? ahoo13700 ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ at ۶:۰۳ ب٫ظ 7 سال ago لایکــــــــــــــــــــتم استادعزیزم?? ahoo13700 ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ at ۶:۰۴ ب٫ظ 7 سال ago “عشق ” همیشه از اولش “عشق “است…. ولی یک روز چشم که باز میکنی…. میبینی “عشق ” دیگر “عشق “نیست! میبینی نه میتوانی”بروی”…. نه…..”بمانی”!!! آنجاست که دیگر “عشق” “درد”است…. و تو غمگینی از “دردی” که اینقدر “وفادار “است!!!.. ? ? ?اهو? پاسخ دادن به ahoo13700 لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *CommentName* Email* Website Save my name, email, and site URL in my browser for next time I post a comment. Δ
ynnyz3744 ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ at ۳:۲۷ ب٫ظ 7 سال ago ای جووونم??????بسیارعالی مثل همیشه زیباودلنشین??????????
ahoo13700 ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ at ۶:۰۴ ب٫ظ 7 سال ago “عشق ” همیشه از اولش “عشق “است…. ولی یک روز چشم که باز میکنی…. میبینی “عشق ” دیگر “عشق “نیست! میبینی نه میتوانی”بروی”…. نه…..”بمانی”!!! آنجاست که دیگر “عشق” “درد”است…. و تو غمگینی از “دردی” که اینقدر “وفادار “است!!!.. ? ? ?اهو?
ای جووونم??????بسیارعالی مثل همیشه زیباودلنشین??????????
لایکــــــــــــــــــــتم استادعزیزم??
“عشق ” همیشه از اولش “عشق “است….
ولی یک روز چشم که باز میکنی…. میبینی “عشق ” دیگر “عشق “نیست!
میبینی نه میتوانی”بروی”…. نه…..”بمانی”!!! آنجاست که دیگر “عشق” “درد”است….
و تو غمگینی از “دردی” که اینقدر “وفادار “است!!!.. ? ? ?اهو?