شعر ۵۹۸
بسرایم گذری باده بیار
باده ناب ز میخانه بیار
دف و نی همره آن نائی بیار
صوفی و ساقی نماک بیار
به نمار نکهت آن یار بیار
به نگارخانه ز دلدار بیار
چشم مخموروشراب آلوده
از برای دل بیمار بیار
مهدی این پیرخراباتی مست
از برایش می دردانه بیار
ای جووونم????????بسیار زیباودلنشین مثل همیشه????????
گ
?????
لایــــــــــــــــــک استاد عزیزم???
خواستی شعری بگویم شعر من دیگر تویی
حضرت مضمون زیبای سخن دیگر تویی
یوسفی حتی زلیخایی برایم عشق من
بوی ناب و دلکش آن پیرهن دیگر تویی
عشق ممنوعم تویی ؟ممنوعیت در عشق نیست
هم نفس هم جان من هم جسم و تن دیگر تویی
یک دژ محکم بنا کردم برایت در دلم
پایبند و ساکن ِدر این وطن دیگر تویی
یاسمن ها را رها کردم کنار پنجره
بوی ناب هر سمن هر یاسمن دیگر تویی ? اهو♥️