شعر ۵۶۹
شهر آشوب زده ی زلف گره گیر توشد
سخن وعظ همش قصه گیسوی توشد
در میخانه به بستند که آشوب توشد
شیخ میخانه اسیر قد بالای توشد
_ مهدی_سزاوار
شعر ۵۶۹
شهر آشوب زده ی زلف گره گیر توشد
سخن وعظ همش قصه گیسوی توشد
در میخانه به بستند که آشوب توشد
شیخ میخانه اسیر قد بالای توشد
_ مهدی_سزاوار
???
لایکــــــــــــــتم استادم ???
در آرزوی سایهٔ قد تو هر سحرگه
فریاد خاک کوی تو بر آسمان رسیده
ما را به رایگان بخر از ما و داغ برنه
ای درد و داغ عشق ترا ما به جان خریده
❤️اهو