شعر ۴۰۲

چه  کنم که  مست و مدهوش شدم
چهره ناز تو را دیدم و بیهوش شدم

جگر سوخته ام درتب و تاب تو شدم
گر نبینم رخ تو غصه هم آغوش شدم

2 Comments

  1. بیا جامی بده در حال مستی

    که در مستی تمنایم تو هستی

    بزن سازی به رقص آور تنم را

    بکش بــر زلف مـن آرام دستی

    بیا یک دم بـــیاسا در کنارم

    ببند عهـــدی که از اغیار بستی
    ✨??
    ?➡️ اهو ❤️✍

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *